سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : محسن حنیفی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : غزل

چشم هایش همه را یاد خـدا می انداخت               لرزه بر جان و دل تک تک ما می انداخت

پا بـرهـنـه همه بر بُشر شدن محتاجـیم               نظری کاش که بر ما، گذرا می انداخت


دست بسته فقط او بود که شد دست به خیر               سکّه نه، ماه به کشکول گدا می انداخت

زخــمِ زنجِیر به روی بـدنش بـود ولی               زَهر هم بر جگرش چنگ،جدا می انداخت

چشم خود بست ولی دختر او چشم به راه               روی شانه پسرش شال عـزا می انداخت

او پُر از درد شد امّـا به خداونـد او را               روضۀ کوچه و گـودال ز پا می انداخت

پیکرش زخم شد امّا سر او دست نخورد               شد خراشیده ولی حنجر او دست نخـورد

نقد و بررسی

بیت زیر مستند نیست زیرا بر اساس روایت شیخ صدوق؛ شیخ مفید و دیگران ( کمال الدین ج ۱ ص ۳۷؛ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۱؛ ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۳۰۲، الغیبه شیخ طوسی ص ۳۱، عمدة الطالب ص ۱۸۵، بحارالانوار ج ۴۸ ص ۲۳۴، منتهی الامال ص ۱۵۳۹)  سندی ملعون علیرغم غل و زنجیر کردن حضرت اما به گونه ای عمل کرده بوده و زهر به حضرت خورانیده بود که همه فکر کنند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و حتی برای این کار افرادی را حاضر می کرد و با مشاهدۀ بدن حضرت که آثار جراحتی بر آن نبود شهادت می دادند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید



آن همه زخــم به روی بـدنش بـود ولی              زَهر هم بر جگرش چنگ،جدا می انداخت